بوسه خون آشام (Vampire’s Kiss) | هر آنچه باید بدانید

معرفی فیلم بوسه خون آشام (Vampire’s Kiss)
فیلم «بوسه خون آشام» (Vampire’s Kiss) محصول سال ۱۹۸۹، اثری کمدی سیاه و روان شناختی است که بیش از هر چیز به خاطر نقش آفرینی فراموش نشدنی و جنون آمیز نیکلاس کیج شهرت دارد. این فیلم در ابتدا با نقدهای متفاوتی روبرو شد، اما به تدریج جایگاه خود را به عنوان یک فیلم کالت پیدا کرد و به منبع الهام بسیاری از میم های اینترنتی تبدیل گشت. سفر به دنیای بوسه خون آشام مانند قدم گذاشتن به گوشه ای تاریک و عجیب از سینماست که در آن مرزهای واقعیت و توهم به شکلی بی پروا در هم می آمیزند.
تماشای «بوسه خون آشام» تجربه ای منحصر به فرد است که مخاطب را به عمق ذهن آشفته یک مرد و جنون سینمایی خیره کننده نیکلاس کیج می برد. این فیلم نه تنها یک داستان خون آشامی معمول نیست، بلکه کاوشی عمیق در فروپاشی روانی یک فرد است که خود را در چنگال توهمات می بیند. هر لحظه از فیلم، از نگاه های خیره و حرکات اغراق آمیز پیتر لو تا تلاش های بی حاصل اطرافیانش برای بازگرداندن او به واقعیت، مخاطب را درگیر خود می کند و پرسش های بسیاری را درباره ماهیت عقل و جنون برمی انگیزد.
با گذشت زمان، این اثر رابرت بیرمن به دلیل جسارتش در به تصویر کشیدن جنون و شیوه بازیگری خاص نیکلاس کیج، نه تنها فراموش نشد، بلکه به یکی از ماندگارترین فیلم های کالت سینما بدل گشت. اکنون فرصتی فراهم شده تا نگاهی دقیق تر به این پدیده سینمایی بیندازیم و ابعاد مختلف آن را، از داستان و شخصیت ها گرفته تا حواشی ساخت و دلایل تبدیل شدن آن به اثری ماندگار، واکاوی کنیم.
شناسنامه بوسه خون آشام: نگاهی به اطلاعات کلی فیلم
فیلم «بوسه خون آشام» با تمامی ویژگی های خاص خود، از همان ابتدا اثری متفاوت بود. کارگردانی رابرت بیرمن، فیلمنامه ای از جوزف مینیون و حضور بازیگرانی چون نیکلاس کیج در کنار ماریا کونچیتا آلونسو و جنیفر بیلز، ترکیب بی نظیری را برای خلق این کمدی سیاه و روان شناختی فراهم آورد. این فیلم در سال ۱۹۸۹ اکران شد و ژانر خود را به گونه ای گسترش داد که تا پیش از آن کمتر دیده شده بود. در ادامه نگاهی دقیق تر به شناسنامه این فیلم می اندازیم:
عنوان | توضیح |
---|---|
نام فارسی | بوسه خون آشام |
نام انگلیسی | Vampire’s Kiss |
سال تولید | ۱۹۸۹ |
کارگردان | رابرت بیرمن (Robert Bierman) |
نویسنده | جوزف مینیون (Joseph Minion) |
بازیگران اصلی | نیکلاس کیج، ماریا کونچیتا آلونسو، جنیفر بیلز، الیزابت اشلی |
ژانر | کمدی سیاه، روان شناختی، درام، خون آشامی |
خلاصه داستان: مرز باریک واقعیت و توهم در ذهن پیتر لو
داستان «بوسه خون آشام» مخاطب را به دنیای پرهیاهو و گاه بی رحم نیویورک می برد و ما را با «پیتر لو»، دلال ادبی موفق اما به شدت تنها و خودپسند، آشنا می کند. پیتر زندگی بی هدف و روزمره ای دارد که تنها با کارهای اداری، روابط گذرا و جلسات روان درمانی با دکتر گلیزر پر می شود. اما این زندگی عادی زمانی دچار تحول می شود که او با زنی مرموز و جذاب به نام «ریچل» آشنا می گردد. ملاقات با ریچل، جرقه ای برای فروپاشی روانی پیتر است که به تدریج او را به ورطه جنون می کشاند.
پس از شبی که پیتر با ریچل می گذراند، توهمات او آغاز می شوند. او به شدت باور پیدا می کند که ریچل یک خون آشام است و او را گاز گرفته، و به این ترتیب، خودش نیز در حال تبدیل شدن به یک خون آشام است. این باور، زندگی پیتر را به شکلی غیرقابل برگشت تغییر می دهد. او رفتارهای عجیب و غریبی از خود نشان می دهد؛ نسبت به نور حساس می شود و عینک آفتابی حتی در فضاهای بسته به چشم می زند. پیتر تلاش می کند تصویر خود را در آینه ببیند، اما چیزی جز خلأ نمی یابد و این موضوع بر توهمات او صحه می گذارد. او حتی به خوردن حشرات، از جمله سوسک، روی می آورد که یکی از نمادین ترین و شوکه کننده ترین صحنه های فیلم را رقم می زند.
جنون پیتر لو، یک دلال ادبی نیویورکی که پس از مواجهه با زنی مرموز، باور می کند به خون آشام تبدیل شده است، نه تنها به زندگی او، بلکه به زندگی تمامی اطرافیانش نیز سرایت می کند و مرزهای واقعیت و توهم را به شکلی بی رحمانه در هم می شکند.
در محل کار، پیتر رفتار آزاردهنده ای با منشی خود، «آلوا»، پیدا می کند. او به بهانه های واهی آلوا را تحت فشار قرار می دهد و با او بدرفتاری می کند. درخواست های بی وقفه اش برای یافتن یک سند گمشده و بی اهمیت، تنها راهی برای تخلیه خشم و آشفتگی درونی اوست. آلوا که ابتدا تلاش می کند با او کنار بیاید، به تدریج از رفتارهای غیرعادی پیتر خسته و دچار ترس می شود. او بارها سعی می کند از دست پیتر فرار کند، اما پیتر با لجاجت او را دنبال می کند و این آزارها به اوج خود می رسند.
همانطور که جنون پیتر عمیق تر می شود، او کاملاً از دنیای واقعی جدا می گردد. او در آپارتمان خود، که آن را به مخفیگاهی تاریک و نامرتب تبدیل کرده است، با توهمات خود زندگی می کند. شب ها، او با دندان های مصنوعی پلاستیکی و تقلید از شخصیت های خون آشام کلاسیک مانند اورلاک در نوسفراتو، به کلوپ ها می رود و سعی می کند زنان را اغوا کند یا به آنها حمله کند. این اقدامات او در نهایت به یک تراژدی واقعی منجر می شود؛ او به زنی حمله می کند و این حمله، عواقب وخیمی به دنبال دارد که حتی تیتر روزنامه ها می شود.
پایان فیلم، اوج فروپاشی پیتر را به تصویر می کشد. او در حالتی از ناامیدی و سردرگمی مطلق، از اطرافیان می خواهد که با چوبی او را از این رنج خلاص کنند. آلوا، که از رفتارهای پیتر به ستوه آمده و با کمک برادرش امیلیو تصمیم به مقابله می گیرد، به آپارتمان پیتر می رود. در نهایت، امیلیو با یک تکه چوب، به زندگی پیتر پایان می دهد و پیتر در آخرین لحظات زندگی اش، بار دیگر ریچل را به شکل خون آشامش تصور می کند.
بازیگران و شخصیت ها: جنون بی باکانه نیکلاس کیج
«بوسه خون آشام» بدون شک به لطف بازی های قدرتمند و به یاد ماندنی بازیگرانش، به خصوص نیکلاس کیج، به اثری چنین خاص و ماندگار تبدیل شده است. هر کدام از شخصیت ها نقش مهمی در روایت این داستان پیچیده و روان شناختی ایفا می کنند و جنون پیتر را از زوایای مختلف به نمایش می گذارند.
پیتر لو (نیکلاس کیج): تجسمی از فروپاشی روانی
اگر بخواهیم تنها یک دلیل برای تماشای «بوسه خون آشام» بیاوریم، آن بدون شک نیکلاس کیج است. پیتر لو، شخصیتی است که در دستان کیج به تجسمی بی پروا و هراس آور از فروپاشی روانی تبدیل می شود. کیج در این نقش، تمام مرزهای بازیگری متعارف را در هم می شکند و با رویکردی که خودش آن را فوق واقع گرایانه (surrealistic approach) می نامد، به شخصیت پیتر لو جان می بخشد. او با حرکات اغراق آمیز، فریاد زدن الفبا در دفتر کارش، و جملات به یاد ماندنی مانند من یک خون آشام هستم! (I’m a vampire!)، لحظاتی را خلق می کند که همزمان خنده دار، ترسناک و عمیقاً آزاردهنده هستند. تماشای او در حالی که با دندان های واقعی خود به سوسک ها حمله می کند یا در خیابان های منهتن از رهگذران می خواهد با چوبی در قلبش فرو کنند، تجربه ای فراموش نشدنی است که هر بیننده ای را شوکه می کند. نیکلاس کیج با تمام وجود خود را در این نقش غرق می کند و تصویری از یک مرد تنها و از هم گسیخته را ارائه می دهد که به مرور زمان، از قربانی توهماتش به منبع اصلی وحشت اطرافیانش تبدیل می شود.
ریچل (جنیفر بیلز): جرقه ای برای جنون
«ریچل» با بازی جنیفر بیلز، نه یک شخصیت اصلی به معنای کلاسیک، بلکه یک کاتالیزور قدرتمند در داستان است. او زن مرموزی است که تنها در دو صحنه کوتاه حضور دارد، اما همین حضور کافیست تا جرقه توهمات پیتر را شعله ور کند. جذابیت و رازآلودگی ریچل باعث می شود پیتر باور کند که او یک خون آشام است و این گاز گرفتن خیالی، نقطه آغاز سفر او به دنیای جنون می شود. ریچل در واقع بیشتر تجسمی از هوس ها، ترس ها و آشفتگی های درونی پیتر است تا یک شخصیت واقعی و قابل لمس. این ابهام در ماهیت ریچل، لایه ای دیگر به پیچیدگی روان شناختی فیلم اضافه می کند.
آلوا (ماریا کونچیتا آلونسو): قربانی در مسیر جنون
«آلوا»، منشی مکزیکی-آمریکایی پیتر، با بازی ماریا کونچیتا آلونسو، نقش قربانی اصلی را در داستان ایفا می کند. او نمادی از انسان های معمولی است که ناخواسته در مسیر جنون یک نفر دیگر قرار می گیرند و آسیب می بینند. آلوا از ابتدا با پیتر به گونه ای صبورانه رفتار می کند، اما هرچه رفتارهای او عجیب تر و آزاردهنده تر می شود، ترس و درماندگی آلوا نیز افزایش می یابد. او سعی می کند با منطق و واقع بینی با پیتر برخورد کند، اما در نهایت مجبور به دفاع از خود می شود. بازی آلونسو، حس همدلی عمیقی را در مخاطب ایجاد می کند و به او اجازه می دهد درد و رنج قربانیان جنون را از نزدیک لمس کند.
دکتر گلیزر (الیزابت اشلی): آینه ای از واقعیت یا توهم؟
دکتر گلیزر، روان درمانگر پیتر با بازی الیزابت اشلی، شخصیتی است که در طول فیلم، مرز بین واقعیت و توهم را برای پیتر و گاهی برای مخاطب، مبهم می کند. او در ابتدا سعی می کند با روش های سنتی روان درمانی به پیتر کمک کند، اما رفته رفته درگیر دنیای آشفته او می شود. حضور او در توهمات پیتر، به خصوص در صحنه هایی که پیتر گمان می کند دکتر در حال مسخره کردن اوست یا او را به رابطه ای نامناسب با بیمار دیگر معرفی می کند، نشان دهنده عمق اختلال روانی پیتر و ناتوانی او در تشخیص واقعیت از خیال است.
پشت صحنه تولید: روایت های ناگفته از خلق یک کالت
«بوسه خون آشام» تنها یک فیلم جنون آمیز بر پرده سینما نیست؛ پشت صحنه تولید آن نیز به همان اندازه پر از داستان ها و چالش های خاص بوده است که به اعتبار کالت گونه آن افزوده اند. از نگارش فیلمنامه بر پایه تجربیات شخصی تا تصمیمات جسورانه نیکلاس کیج، هر قدم در ساخت این فیلم با روحیه ای بی پروا همراه بوده است.
تولد فیلمنامه از دل تجربه های شخصی
فیلمنامه «بوسه خون آشام» توسط جوزف مینیون نوشته شده است، کسی که پیش از این برای نوشتن فیلمنامه «پس از ساعات اداری» (After Hours) مارتین اسکورسیزی شهرت داشت. مینیون این فیلمنامه را در دورانی نوشت که خودش با افسردگی دست و پنجه نرم می کرد و درگیر یک رابطه عاطفی پرتنش بود. او در مصاحبه ای با «رینگر» فاش کرد که نگارش این فیلمنامه پاسخی به رابطه سمی او با دوست دختر وقتش، باربارا زیتور، بود. زیتور، که بعدها به عنوان یکی از تهیه کنندگان فیلم به پروژه پیوست، محصول نهایی را ترسناک توصیف کرد، زیرا تصویر مینیون از او به عنوان خون آشامی که او را نابود می کند، پیش بینی کننده پایان رابطه شان در حین تولید فیلم بود. مینیون تلاش کرد تا نگاه تلخ به زندگی شبانه منهتن که در «پس از ساعات اداری» وجود داشت، در این اثر جدیدش نیز حفظ کند.
چالش های کارگردانی و بازیگری: از سوسک واقعی تا ناسازگاری ها
جوزف مینیون در ابتدا قصد داشت خودش فیلم را کارگردانی کند، اما به دلیل تاریکی بیش از حد فیلمنامه، از این موقعیت کنار کشید. در نتیجه، رابرت بیرمن، یک کارگردان بریتانیایی تازه کار که تجربه ساخت آگهی های تلویزیونی و فیلم های کوتاه را داشت، وظیفه کارگردانی را بر عهده گرفت. این تغییر کارگردان، نیکلاس کیج را در ابتدا وادار به انصراف از پروژه کرد، زیرا نماینده اش به او توصیه کرده بود که این فیلم خوبی برای ساخت پس از «ماه زده» (Moonstruck) نیست. اما این جدایی کوتاه بود و کیج با «نقش آفرینی بی محدود و بی باکانه» خود به پروژه بازگشت. نیکلاس کیج خودش داستان را این گونه توصیف کرد: «درباره مردی است که تنهایی و ناتوانی اش در یافتن عشق، او را به معنای واقعی کلمه دیوانه می کند.»
یکی از جالب ترین حواشی پشت صحنه، مربوط به انتخاب بازیگران بود. نقش پیتر لو در ابتدا به دنیس کوئید پیشنهاد شده بود، اما پس از انصراف او برای بازی در فیلم «فضای درون» (Innerspace)، نقش به نیکلاس کیج رسید. همچنین گزارش شده است که کیج و جنیفر بیلز (بازیگر نقش ریچل) در صحنه فیلمبرداری با یکدیگر کنار نمی آمدند، که احتمالاً ناشی از آن بود که کیج می خواست دوست دختر آن زمانش، پاتریشیا آرکت، نقش ریچل را ایفا کند.
رویکرد فوق واقع گرایانه نیکلاس کیج
نیکلاس کیج در این فیلم، آگاهانه در مقابل تکنیک متد اکتینگ (Method Acting) قرار گرفت و رویکردی به شدت سورئالیستی را برای شخصیت پیتر لو اتخاذ کرد. جدا از لهجه شبه ترانسیلوانیایی خود، صحنه هایی مانند فریاد زدن الفبا، خوردن سوسک، و فریاد من یک خون آشام هستم! (I’m a vampire!) مخاطبان و منتقدان را شوکه کرد. فیلمنامه اصلی تنها خوردن یک تخم مرغ خام را برای پیتر در نظر گرفته بود، اما کیج تصمیم گرفت که یک سوسک واقعی تأثیرگذاری بیشتری خواهد داشت و مخاطبان را شوکه خواهد کرد. این شوک حتی به چند بی خانمان در خیابان های منهتن نیز سرایت کرد، زمانی که کیج در حین فیلمبرداری از آنها درخواست می کرد چوبی در قلبش فرو کنند، در حالی که بیرمن و گروه از دور فیلمبرداری می کردند. فیزیک بدن نقش محوری در خلق این شخصیت برای کیج داشت؛ او به دنبال این بود که چشمانش را تا چه حد می تواند درشت کند تا ترسناک به نظر برسد. این تلاش با صحنه هایی مانند پریدن روی میزها، دویدن سراسیمه در دفتر، و حرکات دست های دیوانه وارش که خودش آنها را به شدت طراحی شده می خواند، تکمیل شد.
بازتاب ها و نقدهای فیلم: از بدفهمی تا جایگاه کالت
«بوسه خون آشام» در زمان اکرانش در سال ۱۹۸۹، با استقبال متفاوتی روبرو شد. این فیلم برای بسیاری از منتقدان و تماشاگران آن زمان، بیش از حد عجیب و غیرقابل هضم بود. با این حال، گذر زمان و تغییر نگاه نسل های جدید به سینما، جایگاه این فیلم را دگرگون کرد و آن را از اثری نامتعارف به یکی از مهمترین فیلم های کالت سینما تبدیل کرد.
نقدهای اولیه: شوکی برای منتقدان
در زمان اکران، بسیاری از منتقدان برجسته، از جمله نیویورک تایمز و ورایتی، نقدهای منفی بر فیلم نوشتند. عمده انتقادات بر روی اغراق نیکلاس کیج و عدم همدردی مخاطب با شخصیت پیتر لو متمرکز بود. ورایتی نوشت: بازی بیش از حد کیج، همدلی کمی برای شخصیت ایجاد می کند، بنابراین علاقه مند شدن به او با بدتر شدن اختلال شخصیتی اش دشوار است. کارین جیمز از نیویورک تایمز نیز نوشت: فیلم تحت سلطه و نابود شده توسط بازی آشفته و خودخواهانه ی آقای کیج است.
وب سایت راتن تومیتوز امتیاز ۶۴% را بر اساس ۳۳ نقد به فیلم داد، اما متاکریتیک امتیاز بسیار پایین تر ۳۰ از ۱۰۰ را بر اساس ۱۱ نقد به آن اختصاص داد که نشان دهنده نقدهای عمدتاً نامطلوب بود. هَل هینسون از واشنگتن پست، فیلم را به شدت بد، به طرز نامفهومی بد توصیف کرد، اما اذعان داشت که بازی بیش از حد کیج را باید دید تا باور کرد. منتقدانی مانند پیتر تراورس از رولینگ استون حتی نوشتند که فیلم نیاز به چوبی در قلبش دارد.
این واکنش های اولیه، نشان دهنده آن بود که فیلم فراتر از درک و انتظار عمومی آن زمان از سینما بود. مخاطبان و منتقدان عادت به چنین سطح از جنون کنترل شده و بازیگری بی پروا نداشتند. شاید بتوان گفت «بوسه خون آشام» برای زمان خود بیش از حد پیشرو بود.
تبدیل به فیلم کالت: نگاهی تازه در گذر زمان
همانطور که اغلب در مورد فیلم های کالت اتفاق می افتد، گذر زمان دیدگاه ها را تغییر داد. نسل های جدیدی از مخاطبان، به خصوص با ظهور اینترنت و پلتفرم های اشتراک گذاری، دوباره فیلم «بوسه خون آشام» را کشف کردند. ناگهان، آنچه که زمانی اغراق یا جنون خودخواهانه تلقی می شد، به عنوان یک شاهکار جنون آمیز، نمایش نبوغ آمیز و پیشرو شناخته شد.
نقش آفرینی نیکلاس کیج که در ابتدا مورد انتقاد بود، به دلیل بی باکی، اصالت و تاثیرگذاری بی حد و حصرش، به نقطه قوت اصلی فیلم تبدیل شد. صحنه هایی مانند I’m a vampire! یا فریاد زدن الفبا، به میم های پرطرفداری در اینترنت تبدیل شدند و نسل جدیدی از طرفداران را برای این فیلم به ارمغان آوردند. این اتفاق، نشان می دهد که چگونه یک اثر هنری می تواند فراتر از قضاوت های اولیه خود، در طول زمان هویت و ارزش واقعی خود را پیدا کند. امروز، بسیاری از منتقدان و مخاطبان، «بوسه خون آشام» را نه تنها یک کمدی سیاه موفق، بلکه یک کاوش روان شناختی عمیق و یکی از بهترین و جسورانه ترین نقش آفرینی های نیکلاس کیج می دانند.
«بوسه خون آشام» در ابتدا با نقدهای منفی و بدفهمی مواجه شد، اما در گذر زمان و با کشف مجدد توسط نسل های جدید، به دلیل نقش آفرینی بی باکانه نیکلاس کیج و جسارت در به تصویر کشیدن جنون، به یک فیلم کالت محبوب و ماندگار تبدیل گشت.
این تغییر دیدگاه، عمق و اهمیت فیلم را بیش از پیش آشکار می سازد. «بوسه خون آشام» ثابت کرد که گاهی اوقات، برای درک کامل یک اثر هنری، نیاز به فاصله گرفتن از هیاهوی زمانه و اجازه دادن به آن است تا در ذهن و روح مخاطبان جدید، ریشه بدواند و معنای تازه ای پیدا کند.
چرا باید بوسه خون آشام را دید؟ سفری به عمق جنون سینمایی
اگر به دنبال تجربه ای متفاوت و خارج از چارچوب های رایج سینمایی هستید، «بوسه خون آشام» قطعاً فیلمی است که باید آن را تماشا کنید. این فیلم نه تنها یک اثر سرگرم کننده است، بلکه پنجره ای رو به دنیایی از جنون، اضطراب و هویت انسانی می گشاید که در کمتر فیلمی به این شکل بی پروا به آن پرداخته شده است. دلایل متعددی وجود دارد که «بوسه خون آشام» را به یک تجربه سینمایی ضروری تبدیل می کند:
- نقش آفرینی ماندگار نیکلاس کیج: بدون شک، یکی از اصلی ترین دلایل تماشای این فیلم، مشاهده یکی از برجسته ترین و بی باکانه ترین اجراهای نیکلاس کیج است. کیج در نقش پیتر لو، چنان عمیق و بی محدود در شخصیت فرو می رود که تماشاگر را به تحسین و گاه به شوک وامی دارد. این بازی، معیار جدیدی برای بازیگری جنون آمیز در سینما تعریف کرد و لحظات نمادینی را خلق کرد که تا ابد در ذهن ها باقی خواهند ماند.
- فضای کمدی سیاه تاریک و منحصربه فرد: «بوسه خون آشام» استادانه مرز بین کمدی و تراژدی را در هم می شکند. طنز سیاه و تلخ فیلم، در کنار کاوش عمیق در فروپاشی روانی، تجربه ای را رقم می زند که همزمان خنده دار و آزاردهنده است. این ترکیب ژانری، فیلم را به اثری یگانه تبدیل می کند که نه می توان آن را صرفاً کمدی دانست و نه فقط یک درام روان شناختی.
- کاوش در سلامت روان و توهمات: فیلم به شکلی جسورانه به موضوع سلامت روان و تاثیر توهمات بر زندگی فرد می پردازد. پیتر لو به نمادی از فردی تبدیل می شود که در تنهایی و خودپسندی خود غرق شده و به تدریج مرز واقعیت و خیال را از دست می دهد. تماشای این سفر به اعماق جنون، می تواند بینش های عمیقی درباره پیچیدگی های ذهن انسان ارائه دهد.
- جایگاه در تاریخ سینمای کالت: «بوسه خون آشام» به عنوان یک فیلم کالت، اثری است که فراتر از زمان خود عمل کرده و به منبع الهام بسیاری از هنرمندان و دوستداران سینما تبدیل شده است. کشف این فیلم، مانند پیدا کردن گنجی پنهان در دنیای سینما است که ارزش های هنری آن تنها در گذر زمان درک شده اند. این فیلم به ما یادآوری می کند که گاهی اوقات، بزرگترین آثار هنری در ابتدا مورد سوءتفاهم قرار می گیرند.
«بوسه خون آشام» فقط یک فیلم نیست، بلکه یک تجربه است. تجربه ای که شما را به چالش می کشد، شما را می خنداند، شما را می ترساند و در نهایت، شما را به فکر فرو می برد. اگر آماده اید تا به عمق جنون سینمایی سفر کنید و یکی از بی باکانه ترین نقش آفرینی های تاریخ سینما را از نزدیک مشاهده کنید، پس فرصت تماشای «بوسه خون آشام» را از دست ندهید.
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "بوسه خون آشام (Vampire’s Kiss) | هر آنچه باید بدانید" هستید؟ با کلیک بر روی فیلم و سریال، به دنبال مطالب مرتبط با این موضوع هستید؟ با کلیک بر روی دسته بندی های مرتبط، محتواهای دیگری را کشف کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "بوسه خون آشام (Vampire’s Kiss) | هر آنچه باید بدانید"، کلیک کنید.